ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
1-خاله
معنای لغوی: خواهر مادر
معنای استعاره ای: هر زنی که با مادر رابطه ی گرم و
صمیمی داشته باشد.نقش سمبلیک: یک خانم مهربان و
دوست داشتنی که خیلی شبیه مادر است و همیشه برای
شما آبنبات و لباس می خرد.غذای مورد علاقه: آش
کشک.زیر شاخه ها: شوهر خاله: یک مرد مهربان که پیژامه
می پوشد و به ادبیات و شکار علاقه مند است. دختر
خاله،پسر خاله: همبازی دوران کودکی که یا در بزرگسالی
عاشقش می شوید اما با یکی دیگه ازدواج می کنید یا
باهاش ازدواج می کنید اما عاشق یکی دیگه
هستید.مشاغل کاذب: خاله زنک بازی، خاله خانباجی.چهره
های معروف: خاله خرسه، خاله سوسکه.داشتن یک خاله
ی مجرد در کودکی از جمله نعمات خداوندی است
.2-عمه
معنای لغوی: خواهر پدر
معنای استعاره ای: هر زنی که با پدر رابطه ی گرم و
صمیمی
داشته باشد،هر زنی که مادر چشم دیدنش را نداشته باشد.نقش
سمبلیک: به عهده گرفتن مسئولیت در موارد ذیل: ۱- جواب همه
ی فحش هایی که می دهید. مثال: عمته... ۲- جواب همه ی
محبت هایی که می کنید. مثال: به درد عمه ات می خوره... ۳-
توجیه کلیه ی بیقوارگی ها،رفتارهای نامتناسب شما (تنها برای
دخترخانم ها). مثال: به عمه ات رفتی. ۴- خیلی چیزهای بدِ
دیگه. از ذکر مثال معذوریم...غذای مورد علاقه: شله زرد، سمنو.زیر
شاخه ها: شوهر عمه: یک مرد پولدار که سیبیل قیطانی دارد و
چندش آور است. پسرعمه/دخترعمه: همبازی دوران کودکی که
در بزرگسالی حالتان را به هم می زنند!!مشاغل کاذب Match-
Making.چهره های معروف: عمه لیلا.داشتن یک عمه که در
توصیفات فوق صدق نکند جزو خوش شانسی های زندگی است.
3-دایی
معنای لغوی: برادر مادر
معنای استعاره ای: هر مردی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی
داشته باشد،هر مردی که پتانسیل کتک خوردن توسط پدر را
داشته باشد.نقش سمبلیک: یکی از معدود مردانی که هر چند به
سیاست علاقه مند است اما حس گرمی به شما می دهد،
همیشه حرفهایتان را می فهمد و می شود پیشش گریه
کرد.غذای مورد علاقه: فسنجون.زیر شاخه ها: زن دایی: یک زن
چاق و شاد که خیلی کدبانو است و جلوی مادر قپی می آید.
پسردایی،دختردایی: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی مثل
یک همرزم ساپورتتان می کنند.چهره های معروف: علی دایی،
دایی جان ناپلئون.سعی کنید حتمن حداقل یک دایی داشته
باشید.
4-عمو
معنای لغوی: برادر پدر
معنای استعاره ای: هر مردی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی
داشته باشد.نقش سمبلیک: یکی از مردانی که شما همیشه
باید بهش بوس بدهید و بعد بروید کارتون ببینید تا او با پدر حرفهای
جدی بزند. یکی از مردانی که مادر به مناسبت آمدنش قرمه
سبزی می پزد و همیشه وقتی می رود پدر ساکت شده، به فکر
فرو می رود.غذای مورد علاقه: قرمه سبزی، آبگوشت.زیر شاخه
ها: زن عمو: یک زن خوشگل که زیاد به شما توجه نمی کند و
خودش را برای مادر می گیرد، دخترعمو،پسرعمو: همبازی دوران
کودکی که اگر تا هجده-بیست سالگی دوام آورده باهاش ازدواج
نکنید خطر را از سر گذرانده اید.مشاغل کاذب: بازی در قصه های
ایرانی-اسلامی.چهره های معروف: عمو زنجیرباف، عمو یادگار،
عمو پورنگ.داشتن یک عمو ی پولدار خیلی خوب است.