ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
درس اول:
یه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدیر شرکت برای
ناهار به سمت سلف قدم می زدند
یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو
مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه
جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می
کنم
!منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من
من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار یه قایق
بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و
!غمی از دنیا نداشته باشم
پوووف! منشی ناپدید میشه
! بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: حالا من ، حالا من
من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم ، یه ماساژور
شخصی و یه منبع بی انتهای نوشیدنی ! داشته باشم و
تمام عمرم حال کنم
پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه
بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه
!!!مدیر میگه: من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از
ناهار توی شرکت باشن .
از نظر کریمانه شما بی نهایت سپاسگزارم .
وبلاگ شما هم عالی بود.
سلام. وبلاگ خیلی جالبی داری من وبلاگتو با عنوان گروه هواداران لرستان لینک کردم . منتظر اقدام متقابل شما هستم (برق الکترونیک دانشگاه آزاد خرم آباد)