.:: گروه هواداران لرستان ::.

بود افتخارم لرستانیم نژادم ز لراست و ایرانیم

.:: گروه هواداران لرستان ::.

بود افتخارم لرستانیم نژادم ز لراست و ایرانیم

آبشار چکان

 

                                         

  

 این آبشار در جنوب غربی الیگودرز در دامنه ارتفاعات مشرف بر دره چکان در فاصله 141 کیلومتری شهرستان خرم آباد به ارتفاع 30 متر وعرض تاج 4 متر  قراردارد.این آبشار از درون غاری مشرف بر زمینهای زراعی چکان بیرون می جهد و طول فوران آن به دهها متر میرسد .اطراف آبشار منطقه ای وسیع با فضایی مطلوب و دل انگیز است که در دو الی سه کیلو متری آن امام زاده ای به نام (ابو علی (ع))واقع شده است .آب این آبشار در اواخر پاییز به مرور خشک می شود و در روز های اولیه شروع فصل بهار مجددا با همان فوران به بیرون می جهد، این آبشار یکی از عجایب و زیبایی های طبیعت استان لرستان محسوب می شود . در کنار آبشار پوشش گیاهی ودرختانی همانند گردو ،زالزالک،گلابی ،چنار ،کیکم،بید،بلوط،و... وجود دارد.
راههای ارتباطی :
1-دورود به ایستگاه راه آهن سفید دشت به طرف شول آباد  با جاده شنی
2-دورود به شاپله –تنگ ناله شنه چکان  این جاده مالرو ومخصوص کوهنوردی است . 
3-الیگودرز با اتومبیل به طرف شول آباد  بهار کار  .چکان که با اتومبیل تا چند کیلومتری آن جاده وجود دارد

نکته های آموزنده

 

 

درس اول: 

 یه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدیر شرکت برای   

 

ناهار به سمت سلف قدم می زدند   

یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو  

مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه  

جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می   

  

کنم  

 

!منشی می پره جلو و میگه: اول من ، اول من  

من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار یه قایق  

بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و  

!غمی از دنیا نداشته باشم  

پوووف! منشی ناپدید میشه  

! بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: حالا من ، حالا من 

من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم ، یه ماساژور  

شخصی و یه منبع بی انتهای نوشیدنی ! داشته باشم و   

تمام عمرم حال کنم  

پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه  

بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه  

!!!مدیر میگه: من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از  

ناهار توی شرکت باشن .

 

 

 

  

 

 

              نتیجه اخلاقی: همیشه اجازه بده که رئیست اول صحبت کنه  

« قدرت تفکر »

 

پیرمردی تنها زندگی می‌کرد. او می‌خواست مزرعه‌ی سیب‌زمینی‌اش را شخم  

 

بزند؛ اما این کار بسیار سخت بود. پسرش که می‌توانست به او کمک کند، به  

 

دستور حاکم در زندان بود.

 

پیرمرد نامه‌ای برای پسرش نوشت و به او گفت: «من حال خوبی ندارم؛ زیرا  

 

امسال نمی‌توانم سیب‌زمینی بکارم، من برای کار مزرعه، پیر شده‌ام. اگر تو  

 

این‌جا بودی، مشکل من حل می‌شد. تو حتما مزرعه‌ی من را شخم می‌زدی.

 

چند روز بعد پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد: "پدر، به خاطر خدا،  

 

مزرعه  را شخم نزن. من آن‌جا چند تفنگ پنهان کرده‌ام!

 

فردای آن روز، صبح خیلی زود، عده‌ای از ماموران حاکم به مزرعه‌ی  

 

پیرمرد آمدند و خاک‌ها را زیر و رو کردند.

 

پیرمرد با تعجب نامه‌ی دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی  

 

افتاده است، پسرش نیز در جواب او نوشت: «پدر، برو و سیب‌زمینی‌هایت را  

 

بکار، این بهترین کاری بود که از این‌جا می‌توانستم برایت انجام بدهم.»  

 

ارگ بم

 

             مواظب باشیم فلک الافلاک این طوری نشه 

 

                         ارگ بم دی ۱۳۸۶ 

 

داستان ازدواج یک دانشجوی رشته مهندسی صنایع

پدر : دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی پسر(دانشجوی رشته مهندسی صنایع): نه! من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم

پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر «بیل گیتس» است پسر: آهان اگر اینطوریه، قبول است

پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند

پدر: اما این مرد جوان، قائم مقام «مدیرعامل بانک جهانی» است بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است

بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم

پدر: اما این مرد جوان داماد «بیل گیتس» است مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد

و معامله به این ترتیب انجام می شود

نتیجه اخلاقی: حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید چیزهایی بدست آورید. اما باید روش مثبتی را برگزینید 

 

 


کلاس آموزشی برای آقایان

اهداف تربیتی: جهت تقویت آن بخش از مغز ، که از وجودش بی خبرند

 

 

 

!!!
واحد اول: دروس پایه ای
چطور بدون مادرمان زندگی کنیم ! (۲۰۰ ساعت) همسرم مادرم نیست! (۳۵ ساعت)درک این که فوتبال چیزی جز ورزش نیست و حذف شدن از جام جهانی فاجعه نیست !!! (۵۰۰ ساعت)
واحد دوم : زندگی زناشویی بچه دار شدن بدون حسودی به نوزاد! (۵۰ ساعت)غلبه بر سندروم "کنترل تلویزیون همیشه باید دست من باشه" !!! (۵۵ ساعت)درک این مساله ساده که کفش ها خودشان توی جا کفشی نمی روند! (۸۰ ساعت)چطور بدون گم شدن، لباس های کثیفمان را تا سبد رخت چرک ببریم! (۵۰ ساعت)چطور بدون اینکه ناله کنیم از مرض مهلک سرما خوردگی جان سالم به در ببریم !!! (۵۰ ساعت)
واحد سوم : اوقات فراغت
چطور در آشپزی کمک کنیم بدون اینکه آشپزخانه را به گند بکشیم !چطور نوشیدنی سرو کنیم بدون اینکه سینی را تبدیل به استخر کنیم !چطور یک بلوز را در کم تر از ۲ ساعت اتو کنیم و در عین حال از سوختنش جلوگیری کنیم !
واحد چهارم : آشپزخانه
مرحله اول مقدماتی
Off = خاموش !!!
On = روشن !!!

مرحله دوم پیشرفته
اولین نیمروی زندگیم بدون سوزاندن ماهیتابه !!!کلاس عملی : عملیات جوشاندن آب قبل از اضافه کردن ماکارونی !!!

بعد از قبولی در مرحله اول ، مرحله فشرده با عناوین زیر آغاز میشود :توضیح : نظر به اینکه مباحث واقعا پیچیده اند در هر کلاس حداکثر ۸ شاگرد پذیرفته می شوند !!!اولین مبحث: البسه؛ از لباسشویی تا کمد (یک مرحله مرموز) !دومین مبحث: ریسک های پر کردن ظرف آب بعد از آب خوردن و بردن آن تا یخچال !سومین مبحث: آشپزی و بیرون بردن زباله ها شما را ناقص نمی کند !!!چهارمین مبحث: کاغذ توالت خود به خود کنار توالت ظاهر نمیشود !!!پنجمین مبحث : وقتی مردی رانندگی می کند، می تواند آدرس بپرسد بدون اینکه بی عرضه به نظر برسد! ششمین مبحث: تفاوت های اساسی زمین با سبد رخت چرک!!هفتمین مبحث (مردی در صندلی کنار راننده): آیا واقعا ممکن است وقتی خانم رانندگی می کند یا مشغول پارک کردن است ؛ دائما دستور العمل صادر نکنیم و غر نزنیم ؟!! 
  

 

مردها ممکنه زرنگ و بدجنس باشند ، ولی فرشته ها زن هستند

یه زوج ۶۰ ساله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ازدواجشون رفته بودند بیرون که یه جشن کوچیک دو نفره بگیرن

وقتی توی پارک زیر یه درخت نشسته بودند یهو یه فرشته کوچیک خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: چون شما همیشه یه زوج فوق العاده بودین و تمام مدت به همدیگه وفادار بودین من برای هر کدوم از شما یه دونه آرزو برآورده میکنمزن از خوشحالی پرید بالا و

:گفت

! چه عالی! من میخوام همراه شوهرم به یه سفر دور دنیا بریم

فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! دو تا بلیط درجه اول برای بهترین تور

!مسافرتی دور دنیا توی دستهای زن ظاهر شد
.حالا نوبت شوهر بود که آرزو کنه

: مرد چند لحظه فکر کرد و گفت

این خیلی رمانتیکه ولی چنین بخت و شانسی فقط یه بار توی زندگی آدم پیش میاد

! بنابراین خیلی متاسفم عزیزم آرزوی من اینه که یه همسری داشته باشم که ۳۰ سال از من کوچیکتر باشه
.زن و فرشته جا خوردند و خیلی دلخور شدند. ولی آرزو آرزوئه و باید برآورده بشه

!!!فرشته چوب جادوییش رو تکون داد و پوف! مرد ۹۰ سالش شد

 

 

                                   

 

 

 

  نتیجه اخلاقی: مردها ممکنه زرنگ و بدجنس باشند ، ولی  فرشته ها زن هستند  

یادتون باشه که مردها دوستهای بهتری هستند

 

 ! یه شب خانم خونه به خونه بر نمیگرده و تا صبح پیداش نمیشه

صبح بر میگرده خونه و به شوهرش میگه که دیشب مجبور شده خونه یکی از دوستهای صمیمیش (مونث) بمونه

شوهر بر میداره به ۲۰ تا از صمیمی ترین دوستهای زنش زنگ میزنه ولی هیچکدومشون حرف خانم خونه رو تایید نمیکنن

یه شب آقای خونه تا صبح برنمیگرده خونه. صبح وقتی میاد به زنش میگه که دیشب مجبور شده خونه یکی از دوستهای صمیمیش (مذکر) بمونه

خانم خونه بر میداره به ۲۰ تا از صمیمی ترین دوستهای شوهرش زنگ میزنه : ۱۵ تاشون تایید میکنن که آقا تمام شب رو خونهء اونا مونده! ۵ تای دیگه حتی میگن که آقا هنوزم خونه اونا پیش اوناست

 نتیجه اخلاقی: یادتون باشه که مردها دوستهای بهتری         

 

                                      

                                                  هستند